محدوده امن یک فضای رفتاریِ و اصلا نباید این محدوده را با محدوده فیزیکی اشتباه بگیرین
در محدوده راحتی میزان استرس و اضطراب ما خیلی کمه و این محدوده برای ما خیلی آشناس، همه چی برامون مشخص و شفافه و شبیه به فضایی میمونه که داریم درگیرِ کارای روتین روزانه امون میشیم
این که ما تو این شرایط قراربگیریم که برای ما آشنا باشه و میزان استرسمون خیلی پایین باشه به ذهن ما یه حسِ امنیتِ خوبی میده و موندن در این فضا به طور کلی باعث رشد و توسعه فردی ما نمیشه
ما باید تلاش کنیم محدوده راحتیمو رو گسترده تر کنیم و اینکه بدونیم مهمه که اونو بشناسیم و چه تاثیری میتونه در موفقیت ما داشته باشه؟
خارج شدن از محدوده امن و گرفتن تصمیماتی که همیشه از اجرایی کردنشون میترسیدیم به ما اعتماد به نفس میده
وقتی یاد بگیرید که چطوری خودتون رو خارج از محدوده راحتیتون قرار بدید به مرور زمان متوجه میشید که اون تصوری که شما تو ذهنتون از اون شرایط و قرار گرفتن تو اون شرایط ساختین به مراتب خیلی خیلی بدتر از واقعیتش بوده
وقتیکه به مرور زمان شما روی این محدوده راحتیتون کار بکنین و این محدوده راحتی رو بزرگ و بزرگتر بکنین. میتونین کارهای ریسکی بیشتری انجام بدین و عملا به خودتون حسابی افتخار می کنین
فراموش نکنین که خارج از شدن از محدوده راحتیتون منجر به پیشرفت فردی و پیشرفت شغلیتون میشه
هر بار که خودتون رو خارج از محدوده راحتیتون قرار میدین در واقع یه سری موانع ذهنی رو برمیدارید یعنی یه سری کارایی که فکر میکردین نمیتونید انجام بدید و این مانع های ذهنی را خودتون توی ذهنتون ساخته بودین رو از بین میبرید و همه موانع رو دور میریزید و به مرور زمان به توانایی هاتون بیشتر پی میبرید و تواناییهاتون هم بیشتر و بیشتر میشن
اگر آدم ها دچار کمال طلبی منفی نشن، خیلی میتونه بهشون کمک کنه که راحتتر از محدوده راحتیشون خارج بشن. اگر همه اش دنبال این باشیم که یه کاری رو انجام نمیدیم مگر اینکه بهترین حالت ممکنش باشه، هم خودمون رو از انجام اون کارها محروم میکنیم، هم اینکه ممکنه که یه کارایی که توش واقعا استعداد داشته باشیم رو عملا هیچوقت انجامش ندیم و نتونیم اون استعداد خودمونو رشدش بدیم،
انقدر کارای خوب از دیگران میبینیم و خودمون رو با یه آدم موفق در اون حوزه مورد نظر مقایسه میکنیم دوست دارین بپرین اونجا که اون آدمِ هست اصلا فکر نمیکنین خب اون ادمه که تو الان انقدر کارشو پرفکت میدونی یه روزی اینجوری نبوده و فقط شروع کرده به کار کردن یعنی بیکار ننشسته
کمیتِ تبدیل به کیفیت شده، انقدر کار کرده کار کرده کار کرده که کیفیتش هم رفته بالا،میشه هم خالق یه اثر از نظرش کارش بهتر ین نیس در صورتیکه ممکنه بقیه آدما اون کار رو پرفکت ببینن.
تو از یه صفری شروع کن و بزار با تجربه ای که تو انجام دادن اون کار بهش میرسی کیفیت کارت بره بالا و قرار نیست ازاول یه چیز پرفکت تحویل بدی
قدم اول رو بردار بقیه اش بهتر میشه
تو فقط اول راهی باید فقط انجامش بدی
یه جمله ای هست که میگه
اون کسی که برنده اس، فرقش با کسی که بازنده اس اینه که رها نکرده و ادامه داده
حالا که متوجه شدیم خارج شدن از ناحیه امن چه تاثیر مهمی در زندگی ما داره روش هایی که میتونیم با موفقیت از ناحیه امن خارج بشیم رو اینجا می نویسم:
تمرین مقابله با ترس
اولین کار یه جدول درست میکنم و بدترین اتفاقاتی که ممکنه بیفته برای من وقتی اون کار رو انجام بدم در اون جدول مینویسم،اوردن روی کاغذ اولا خیلی از اون موارد رو توی ذهن ما پاک میکنه
دوما اتفاقاتی که ما ازش میترسیم رو بشینیم اونها رو توی خودمون حل کنیم، ترسهایی مثه معرض توجه بودن، یا اینکه قضاوت شدن چه جوری میتونه روی من تاثیر بزاره و در نهایت خودمون رو برای واکنش بهش آماده کنیم مثلا در صورت ترس از قضاوت شدن، خودتونو برای قضاوت کردن مردم آماده کنید یعنی از لحاظ ذهنی منتظر این داستان باشین. اینکار خیلی وقتا این اتفاقات رو برات کوچیک میکنه چون میدونی الان چه جوری باهاش رفتار کنی،می فهمی خیلی هاشون اصلا مهم نیستن و از توی لیستت حذف میشن
وقتی این کار رو با موفقیت انجام بدید،اعتماد به نفستون زیاد میشه و واکنشتون تغییر میکنه در مورد قضاوت دیگران و سعی می کنید بی تفاوت باشید.
استمرار و تکرار باعث میشه که ترس شما ریخته بشه و این تغییر و عوض شدنه با تکرار ساخته میشه نه فقط با یکبار انجام دادنِ کاری، تغییر با استمرار و تکرار ممکنه یعنی باید بری بیرون از ناحیه امنت و همونجا بمونی، سک سک کردن فایده نداره
همیشه شروع یه کاری سخته، اگر فاصله نیفته فقط دفعه های اول سخته، باید بدونیم با با یه بار تغییر اتفاق نمی افته و با سعی و تلاش دفعات بعدی راحتتر میشه انجام اون کار برای ما.
اولین قدم رو بردارید،قدمهای بعدی خیلی خیلی آسونتره، اینجوری موانع ذهنی رو برای خودتون برمیدارین، قراره قدم قدم خارج از محدوده راحتی قرار بگیرید.
یه راهکارش اینه که با ادمهای متفاوت و جدید گفتگو کنید و خودمون رو مجبور به انجام اینکار بکنیم چون معمولا برای ما راحتتره که با ادمهای همیشگی زندگیمون در ارتباط باشیم.با مکالمات جدیدی که با آدمهای جدید خواهیم داشت، کلی چیز جدید ازشون یاد میگیری و میتونید از یه زاویه متفاوتی به مسائل نگاه کنید. یه راهش اینه که فعالیت ها و فضاهای جدیدی رو تجربه کنید.
کارهنری جدید
ساز جدید
نقاشی کشیدن
تجربه جدید از فضای فیزیکی جدیدی تا یه کافه به خصوص که همیشه انتخابتونِ، و هر هفته یه جای جدید رو امتحان کنید.
حالا که فهمیدید خارج شدن از ناحیه امن نقشش چقدر مهمه در رشد فردیتون مهمه که به کارای اسون نه بگید و به کارای چالش برانگیزن بگید بله
خودتون رو مجبور کنید به انجام کار جدید و خودتون رو هُل بدید به بیرون از محدوده راحتیتون تموم موارد بالا رو هر روز با خودتون تکرار کنید.
