راستش هیچکی با آدمای سخت نمیتونه به خوبی کنار بیاد. زندگی خیلی راحت تر میشد اگه میشد کلا از دست همهی آدمایی که ازشون خوشمون نمیاد فرار کرد. ولی خب، خودمونیم، دنیا همینه دیگه. شاید مجبور بشی رو یه پروژه با یه همکار سمج کار کنی. یا مثلا صمیمیترین دشمن آدم همش تو مهمونیهای کاری و دورهمیها حضور داشته باشه. بدترینشم اینه که بفهمی فامیلای رو اعصابت دارن میان خونهتون شام!!
آدمای موفق معمولا یه جوری بلدن با شخصیتهای دردسرساز کنار بیان. یه هنر ظریفه که میشه یادش گرفت. اولین قدم اینه که یه نفس عمیق بکشی و قبول کنی که این جزء جداییناپذیر زندگیه.
گاهی وقتا مجبوریم یه چیزی رو تحمل کنیم و دم نزنیم. ولی خب راههایی هم هست که بتونیم از یه موقعیت سخت، بهترین نتیجه رو بگیریم. اگه این ۱۲ تا نکته رو تو گوشت فرو کنی، میتونی با هر آدم رو مخی کنار بیای:
خیلی وقتا انقدر از روبرو شدن با یکی بدمون میاد که قبل از اینکه خودمون رو ازش دور کنیم، استرسمون میره بالا و وقتی نفستنگی میگیریم، ممکنه راحت گند بزنیم به همه چی و یه چیزی بهش بگیم که بعدش پشیمون بشیم.
احساسات مثل چراغ جادوئه: اگه از بطری درشون بیاری دیگه نمیتونی کنترلشون کنی. پس اگه میدونی قراره با کسی مواجه بشی که روانت رو ریخته به هم، یه نفس عمیق بکش و سعی کن خودتواز درون آروم کنی. فکرت رو آروم کن. یه "ببخش و راحت باش" توو ماست خودت بریز. اگه دیدی داری جوش میاری، بیشتر گوش کن و کمتر حرف بزن. یادت باشه مجبور نیستی حرفایی رو که نزدی، بعدا پس بگیری.
یه ضرب المثل انگلیسی میگه:
.You don’t have to eat words you never say
اگه دیدی طرف انقدر رو اعصابه که داره از کنترلت خارج میشه، وقتشه با آرامش و البته قاطعیت بهش بگی چه حسی داری. بیشتر مشکلات از طرز حرف زدنمونه. به جای اینکه جبهه بگیری (که معمولا یعنی زیادی جبهه میگیری چون ما معمولا حق رو به خودمون میدیم)، سعی کن با لحن آروم و بدون دعوا بهش بگی چه حسی داری.
یه راه خوبش اینه که از “من” استفاده کنی. به جای اینکه بخوای از کلمه ی "تو" استفاده کنی.
مثلا بگو: “وقتی موقع حرف زدن من حواست به گوشیه، احساس میکنم حرفامو اصلا گوش نمیدی.” بعدم صبر کن ببین طرف چی جواب میده. بگو دقیقا کدوم رفتارش اذیتت میکنه و دوست داری چیکار کنه که اوضاع درست شه. حرفتو که زدی، یادت نره حرف اونم گوش بدی.
با همه با احترام رفتار کن، چه خوشت بیاد ازشون چه نیاد. با ادب و احترام رفتار کردن حتی وقتی مخالفی، یه جورایی میشه یه قانون کلی. یعنی با دیگران همونجوری رفتار کن که دوست داری باهات رفتار شه. یه خورده محبت کردنم میتونه یخها رو آب کنه و صمیمیت ایجاد کنه.
بهترین اخلاق و رفتارت رو بذار رو وسط و با متانت و آرامش با شرایط برخورد کن. اگه اینجوری باشی، بقیه بهت احترام میذارن و میبینن آدم با اصالت و با شرافتی هستی. از مسخره کردن و توهین کردن پرهیز کن و همیشه با وقار باش. اینجوری وقتی کسی بخواد اذیتت کنه، تو برتری.
۴. اگه میشه، از کنارش رد شو
راستش رو بخوایم طرف حساب شدن با آدمای سخت، مثل راه رفتن تو میدون مین میمونه. مثلا میدونی که بعضی موضوعات، دکمهی هیولا شدنه اون آدمه. اگه اینجوریه، بهتره بعضی حرفا رو اصلا نزنی.
آره دیگه، باید بتونی حرفتو بزنی، ولی به این معنی نیست که از روبهرو شدن با این آدمای سخت فرار کنی. باید خوب فکر کنی که کی و کجا میخوای حرفتو بزنی. خیلی از مشکلاتمون بخاطر شرایط پیش میان و ممکنه با گذر زمان حل شن. ببین چه موضوعایی ارزش وقت گذاشتن دارن و برای کدومشون آمادگی روحی داری. اگه کسی خواست راجع به چیزی حرف بزنه که میدونی عصبانیتون میکنه (یا خودشو)، با آرامش بگو که فعلا نمیخوای دربارش حرف بزنی.
یه ضرب المثل انگلیسی میگه: Fake It Till You Make It
آرامش داشتن همیشه آسون نیست، مخصوصا وقتی طرف رو اعصابه. به جای اینکه بخوای باهاش همکاسه بشی، شاید بهتره یه بلوفی بزنی و از زیرش در بری.
اینجوری فکر کن که داری بهترین حالت چهرهتو تمرین میدی. اگه یه بازی با ورقهای باارزش باشه، هرکاری میکنی که دستت رو رو نکنی. پوکر فیس میگیری و فقط همون چیزی رو نشون میدی که میخوای نشون بدی. خلاصه اینکه این یه جوریه که خودت رو از نظر احساسی از طرف دور میکنی و یه راه عالی برای اینکه تو شرایط سخت با فضادادن به احساسات خودت، به خودت آرامش بدی.
آدم یه موقعهایی مجبور میشه قیافه مظلوم بگیره و هیچی نگه، اما کلا احساساتتو هم زیر فرش قایم نکن. اینکه بخوای با طرف بجنگی و احساساتتو خالی کنی یه جوریه، ولی اینکه اصلا بهشون محل نذاری هم فایده نداره. اگه حواست نباشه کی داری آتیش میگیری، معلومه که طرف ول کن نیست و هی رو اعصابت راه میره.
اینکه بتونی به درستی احساسات خودت رو بشناسی و درک کنی مسئله مهمیه که توی ارتباطت با بقیه میتونه تاثیر چشمگیری داشته باشه. گوش دادن به این پادکست بهت کمک میکنه که بتونی بهتر خودت و احساساتت رو درک کنی و توی ارتباطاتت ازش کمک بگیری.
پس حواست باشه تو دلت چه خبره. این آدم چه حرفی میزنه یا چه کاری میکنه که از کوره در میری؟ اگه بفهمی تو خودت چه خبره، میتونی جلوی طرف رو بگیری که دوباره عصبانیتت رو درنیاره. مثلا یاد میگیری کی باید بیخیالش بشی و بری پی کارت. یه راه پیدا کن که یه نفس تازه کنی و بگذری بری. پس باید تمرین کنی احساساتت رو بهتر درک کنی و بپذیریشون. توصیه میکنم این به این پادکستت گوش کنی و توی درک ورژن احساسی خودت بهتر عمل کنی.
.So take note of your inner emotional rollercoaster
و به صدای قلب خودتون گوش کنین.
برای اینکه بتونی یه چراغ روشن برای این مسیر داشته باشی، فرصت استفاده از دورهی جذاب "تجربه احساسات و هیجانات" رو از دست نده.
اگه مجبوری مدام با یکی که ازش خوشت نمیاد سر و کله بزنی، بهتره لنز بدبینی رو از روی چشات برداری و به چیزای مثبت فکر کنی، یا حداقل کمتر گیر بدی به حرفاش و کاراش.
یعنی به جای اینکه فکرای منفی کنی و تو ذهنت بگی “همکارم نگاهم کرد و چشاشو چرخوند، حتما داره یه چیزی راجع به من فکر میکنه! و برای خودت بدترین سناریو علیه خودت از سمت اون بچینی” سعی کن قضیه رو یه جور دیگه ببینی و بیخیال باشی. مثلا به خودت بگو: “همکارم چشمهاش رو چرخوند، ولی شاید اصلا منظوری نداشته. شاید داره به یه چیز دیگه فکر میکنه، مثلا اینکه چقدر کار داره…” اگه اینجوری به قضیه نگاه کنی، کمتر حرص میخوری و راحتتر میتونی بیخیال حرفای الکیش بشی.
به جای اینکه از کسی که دیوانت میکنه فرار کنی، شاید بهتره یه کم بیشتر باهاش وقت بگذرونی. آخه معلومه که اصلا دلت نمیخواد این کارو بکنی، مخصوصا اگه جزو لیست آدمای رو اعصابت باشه. احتمالا الانم داری توی دلت میگی مانی گرفتی ما رو، یه ذره صبر کنید خدمتتون عرض میکنم دلایلش رو.
اگه یه کم بیشتر بشناسش، مثلا با هم رو یه پروژه کار کنید، میتونی بهتر درکش کنی.
یه ضربالمثل قشنگه که میگه: “تا کفش کسی رو نپوشیدی، نمیتونی بفهمی راه رفتن باهاش چه جوریه.” اگه وقت بذاری و کسی رو که ازش خوشت نمیاد، درک کنی، میتونی بیشتر باهاش همدردی کنی و مهربونتر باشی. شاید ببینی دلیل داره که اینجوریه. اگه بتونی باهاش ارتباط برقرار کنی، میتونی اون سوءتفاهمهای آزاردهنده رو کنار بذاری. شایدم ببینی بیشتر از اونی که فکر میکردی با هم چیزای مشترک دارین.
اینکه بتونی حرفای بقیه رو گوش بدی و از زاویه دیدشون به قضیه نگاه کنی، یه مهارت مهمه مخصوصا برای رهبرای سازمانها . بالاخره، یه رئیس باید با آدمای جورواجور سر و کله بزنه.
حالا اینکه از همکارات خوشت بیاد یا نه، اصلا مهم نیست، اونا هم همینطور. حتی بعضی وقتا بهتره بری سراغ کسایی که زمین تا آسمون باهات فرق دارن و حرفاشونو بشنوی. شاید یه حرفای خاصی بزنن که ذهنت رو باز کنه و باعث بشه جور دیگهای به قضیه نگاه کنی.
اگه مدام با یکی مشکل داری و نمیفهمی چرا، شاید بهتره یه نگاه به خودت بندازی. ببین چی باعث میشه از این آدم اینقدر حرصت بگیره؟ نکنه زیادی حساس شدی و داری یه کوه رو کاه میکنی؟ بعضی موقعها حسودی یا اینکه چشم دیدن پیشرفت بقیه رو نداشته باشیم، باعث میشه الکی حرص بخوریم.
یا شاید کینه باعث شده با این آدم بدرفتار باشی؟ اصلا آسونم هست که کارای بقیه رو بد برداشت کنی و فکر کنی یه نقشه زیرشون خوابیده. نکنه یه چیزی تو گذشتهات هست یا درگیر یک الگوی تکراری از خطاهای شناختی هستی، که باعث میشه این آدم رو بد قضاوت کنی؟ خیلی مهمه که بفهمی خودت چه فکر یا باورهای پیشفرض قلبی داری که لزوما صحیح نیستن و از چه عینکی به دنیا نگاه میکنی. اگه بفهمی که خودت هم یه ذره مقصری، اونوقت میتونی بری سراغ حل کردن مشکل.
سعی نکن همه چی رو خودت تنهایی حل کنی. اینجوری فقط تنها میشی و بیشتر حرص میخوری. برو سراغ کسایی که حامی و پشتیبانت هستن. با دوستای صمیمی درد و دل کن و حرفتو بزن.
شاید یه راهنمای خوب یا یه همکار مورد اعتماد بتونه بهت راهکار بده که چطور تو موقعیتای کاری سخت برخورد کنی. همین که بدونی کسی هست که حرفاتو میفهمه میتونه خیلی بهت کمک کنه. دوستاتم شاید بتونن یه راه حل جدید بهت بدن که چطور با آدمای دردسرساز کنار بیای.
آخر سر اینکه، تو فقط روی خودت و کارای خودت کنترل داری. به جای اینکه گیر بدی به اینکه چقدر از یکی خوشت نمیاد یا چقدر عصبانیت تو رو درمیاره، حواست رو بده به اینکه چطور باهاش کنار بیای. فکر کن چه کارایی میتونی بکنی که کمتر رو اعصابت راه بره.
نذار یه آدمی که نباید، اوقاتت رو تلخ کنه و تورو به هم بریزه. اصلا ارزششو نداره. یادت باشه، هیچکس نمیتونه تورو بکشه پایین و خوشیهاتو ازت بگیره، مگه اینکه خودت بذاری.
برای دریافت رفرنس این مطلب، اینجا کلیک کنید.