چطوری هدفهامون رو تعیین کنیم که احتمال رسیدن بهشون بیشتر بشه؟
"اهدافی که نوشته نمیشوند، آرزویی بیش نیستند."
اهدافتون رو حتما بنویسین، تا توی این زندگی پرمشغله، به دست فراموشی سپرده نشن.
توی این مقاله روش صحیح هدفگذاری رو مرور میکنیم، هدفگذاری برای خودش روشها و رویکردهای متفاوتی داره، که با یادگیری درستش میتونیم دستاوردهای بیشتری رو توی زندگیمون داشته باشیم، موفقتر باشیم و با اعتماد به نفس خوبی که از این طریق به دست میاریم حالمون خوب باشه. شک نکنین که بدون برنامهریزی مشخص به هدفهامون نمیرسیم، احساس شکست میکنیم و اعتماد به نفس، عزت نفس، انگیزه و انرژیمون پایین میاد.
در این مقاله ما قصد داریم، موارد پایهای هدفگداری رو بنویسیم و قطعا نکته ی مهمی که باید مد نظر داشته باشید، اینه که شما باید روشهای هدفگذاری رو شخصی سازی کنی و با سعی و خطا بهترین روشی رو پیدا کنی که به تو جواب میده ولی حتما در نظر داشته باش که اصلیترین پایه های اون رو که در این مطلب میخواهیم با هم بررسی کنیم رو فراموش نکنی.
قدم اول، برای هدفگذاری اینه که موقعیت و شرایط فعلی خودمون رو مشخص کنیم. قبل از اینکه هدفگذاری کنیم باید دو تا تمرین مهم ارزیابی سال گذشته و تعیین چشم انداز رو با کمک چرخ زندگی انجام بدیم، چرا باید این کارها رو بکنیم؟
برای اینکه باید بدونیم الان کجا ایستادیم؟ توی چه وضعیتی قرار داریم و با دونستن اینها و بررسی نقاط ضعف و قوت خودمون، اهداف واقعی و درستی رو تعریف کنیم، تاکید میکنم اهداف واقعی!
قدم دوم، تعیین چشمانداز و رسالت شخصیه، که باید مطابق با تواناییهامون، منابع و حتی موانعی که توی مسیرمون هست، چشم انداز واقعبینانه ای تعیین کنیم و به اهداف بلند مدتمون فکر کنیم، اینکه دوست داریم سال آینده کجا باشیم و چرا؟
باید برنامههای کوتاه مدتمون رو با اهداف بلندمدت و چشمانداز سالیانهمون هم جهت کنیم. وقتیکه یه تصویر شفاف و واضح از نتیجه داریم، میدونیم کارهایی که الان داریم انجام میدیم قراره ما رو کجا ببره! با دونستن اینها، انگیزمون برای تلاش بیشتر و تحمل سختی راه، بیشتر میشه.
قدم سوم، دونستن اینه که زندگی غیر قابل پیشبینی و خیلی از اتفاقات تحت کنترل ما نیست. پس بهتره به جای هدفگذاری سالانه، هدفگذاری فصلی (سه ماهه) داشته باشیم تا برنامهریزی هامون منعطف و قابل دستیابی باشه و استمرار بهتری هم داشته باشیم، اینطوری میتونیم مسیرو ارزیابی کنیم و مطابق با تغییرات و شرایطی که توی همین لحظه به وجود اومده، استراتژی و هدفهامون رو باز نگری کنیم و حتی جایگزین!
قدم چهارم، تعریف اهداف براساس تکنیک SMART هست. میدونین این تکنیک چیه؟
هر کدوم از حروف مخفف یه کلمه ای هستش مثلا S اول مخفف کلمه Specific هست.
Specific: یعنی هدف مشخص و واضح باشه، هرچقدر دقیقتر بنویسیم که دقیقا میخواهیم به چی برسیم، احتمال رسیدن بهش بیشتر میشه. ما اول باید بدونیم کجا قرار داریم و به کجا میخواهیم برسیم تا بتونیم مسیر شفافی رو برای خودمون و رسیدن به اون اهداف در نظر بگیریم. اگه ندونیم به کجا میخواهیم برسیم احتمال اینکه تو مسیر گم بشیم زیاده.
Measurable: هدفی که در نظر میگیریم باید قابل اندازهگیری باشه، برای اینکه بتونیم ارزیابی کنیم که چند درصد به سمت هدف پیش رفتیم. وقتی پیشرفتمون رو اندازهگیری میکنیم، توی مسیر رسیدن به اهداف مون ثابت قدم خواهیم موند. به موقع به اهداف میانمدتی میرسیم و دستاوردهای کوچک، ما رو برای ادامه دادن دلگرم میکنه. پس مهمه که هدفهای کمی و کیفی خودمون رو عددگذاری کنیم.
Achievable: وقتش رسیده که از پرواز در آسمان توهمات دست برداریم و روی زمین واقعیتها قدم بگذاریم. زمین واقعیات هم میتونه به طور چشمگیری بلند باشه، ولی با این حال جای پاتون سفته! اهداف مون باید تواناییها و مهارتهای ما رو بیشتر کنه که سریعتر و بلندتر از چیزی که فکرش رو میکردیم، قدم برداریم. در عین حال نباید اونها رو طوری تعیین کنیم، که بدتر ضعیفمون کنه! هدفی که از لحاظ منطقی امکانپذیر نباشه یعنی هدفگذاری اشتباه. فراموش نکنید هدفهای غیر منطقی و دست نیافتنی ذهن ما رو میترسونه و دچار استرس میکنه. زمانیکه هدفگذاری میکنیم، باید از خودمون بپرسیم، آیا دسترسی به این هدف از نظر منطقی با توجه به امکانات و تواناییها مون امکانپذیر هست یا نه؟
Relevant: هدفهایی که تو لیست اهدافمون مینویسیم باید در راستای رسالت شخصی، ارزشهای فردی و چشمانداز ما باشه. اگه هدفی با ارزش های فردی ما همسو نباشه، احتمال اینکه در مسیر رسیدن به هدف انگیزه مون رو از دست بدیم، زیاد میشه و حتی وقتی بهش برسیم، احساس رضایت و خوشحالی نداریم. پس بایستی در این اهداف تجدید نظر کنیم و به ارزشهای فردیمون برگردیم.
Time-based: برای اهداف باید زمان و ددلاین تعیین کنیم، این کار به ما واقعبینی و انعطافپذیری میده. دو ویژگی قابل اندازهگیری بودن و زمانبندی داشتن، به ما کمک میکنه تا بتونیم در طول مسیر سرعت پیشرفت خودمون رو اندازهگیری کنیم. ارزیابی کنیم که آیا داریم با سرعت مناسب به سمت هدفمون قدم برمیداریم؟ یا اگه مشکلی داره در همون چندماه اول برطرفش کنیم و اگه تو مسیر درست حرکت میکنیم بهمون احساس رضایت بده.
قدم پنجم، مسیر مشخص و شفاف برای اهدافمون داشته باشیم، اهدافمون رو باید خرد کنیم به صورت هفتگی و ماهانه. براساس تکنیک SMART، با خرد کردن اهداف توی بازه زمانی کوتاهتر، پیشرفتهامون رو بهتر میتونیم ارزیابی کنیم و وقتی ببینیم داریم آروم آروم پیشرفت میکنیم، این خودش در ما انگیزه ایجاد میکنه برای ادامه دادن!
قدم ششم، برنامه ریزی کنیم، بدون برنامهریزی رسیدن به هدف ها محاله! باید برنامه ریزی کنیم اما منعطف باشیم و به صورت مداوم با توجه به شرایطی که پیش میاد، استراتژی و برنامههامون رو تغییر بدیم، ما نمیتونیم 100 درصد به برنامههایی که نوشتیم، عمل کنیم. امکان داره که بعضی روزها نتونیم چون ما ربات نیستیم و هزارتا پیشآمد ممکنه به وجود میاد.
با هر دستاورد و پیشرفت کوچیک به خودمون جایزه بدیم، برای پایبندی بیشتر به برنامهها، اونارو تغییر بدیم و توی شرایط سختی که نمیتونیم به برنامهمون عمل کنیم به خاطر کسالت و ... ، خودمون رو تحت فشار نذاریم.